ما که اینقدر بیخیال نبودیم. همه انصاف داشتیم، هنوز هم داریم. اما این احساس بهخاطر سختی روزگار کمی نمکشیده؛ لذا احتیاج بهنوعی مراقبت داریم.
به گزارش ایسنا، فتحالله آملی در ادامه یادداشت خود در روزنامه «اطلاعات» نوشت: ماههاست که یک ویروس منحوس زندگی را برای همه ما سخت کرده. دولت هم گرفتارش و مردم هم. اقتصاد خیلیها بههمریخته اما بهقدر کافی همکاری نمیکنیم چرا؟
کاری به این نداریم که تصمیمات دولت درست بوده یا غلط. بهتر میتوانستند عمل کنند یا نه. توصیه و خواهش و تمنا کافی بوده یا باید اقدامات سفت و سختتری اعمال میشد اما آنچه که حال با آن روبهروییم رسیدن آمار مرگومیر به اعداد و ارقام نگرانکننده است. مرگ چهارصد و پنجاه نفر در روز یعنی فاجعه. در بسیاری از کشورها آمار ابتلا البته بسیار بالاست اما آمار مرگومیر به نسبت مبتلایان اینهمه بالا نیست. در ایران خودمان در مقایسه تعداد مبتلایان و میزان مرگومیر شاهد اختلاف فاحشی هستیم.
ممکن است گفته شود که چون آمار تستهای انجامشده در ایران کم است لذا بسیاری مبتلا هستند و کسی نمیداند به همین خاطر تعداد مرگ بالاست که البته سخن نادرستی نیست اما بههرحال مرگومیرهای ما بالاست و از آن بدتر تعداد بستریهای ماست و نیز تعداد کسانی که به بخش مراقبتهای ویژه منتقل میشوند و این روزها حدود نیمی از آنان در شرایطی به بخش ویژه منتقل میشوند که شانس زنده ماندنشان حدود چهل درصد است. کادر درمان هم خستهوکوفته است اما در همین اثنا میشنویم که تا یک فروشگاه حراج میگذارد صدها نفر هجوم میبرند بیآنکه پروتکلها را رعایت کنند. ازدحام هست. مسافرت هست. عروسی و عزا هم پنهانی و دور از چشم برگزار میشود؛ بهراستی چرا؟
در بعد اقتصادی هم این روزها درست برخلاف دوران جنگ عدهای به دنبال صید ماهیهای درشت خودشان هستند. این اگر خیانت نیست، پس چیست؟ با ستون پنجم در زمان جنگ چه میکنند؟ مگر مرگ را باور نداریم؟ بیاییم منظره دیگری ببینیم.
همین امروز کلیپی دیدم از یک فرمانده با شرف و نامدار دوران جنگ. یکی از مردان مرد ارتش قهرمان کشور، خانهاش را بخشیده. خانه سازمانیاش را هم به یکی از همکارانش داده و دنبال اجاره یک آپارتمان معمولی در منطقهای که هنوز منطقه محروم شناخته میشود میگردد. صاحب بنگاه یا یکی از همراهان میگوید خانهای باشد در شأن تیمسار ... پیرمرد عصا به دست میگوید: شأن مان چیه؟ یک آپارتمان معمولی و کوچک. من هنوز احمد بسیجیام ... او تیمسار احمد دادبین، فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش و همرزم شهید صیّاد با انبوهی از فداکاریها و حماسههای دوران حماسه است.
همان روحیهای که در زمان جنگ اکثر ما داشتیم و حال کمتر داریم و چقدر به چنین روحیاتی این روزها نیازمندیم؛ بهویژه در میان مسئولان که گاه فراموش میکنند مردم تحتفشار و آسیبدیده از دهها زخم روزگار نداری، چقدر به این دست نمونهها بین بزرگان خویش محتاجاند تا کمتر احساس درد آزارشان دهد و بیشتر صبرشان بالا برود. این احساس همکاری و همدردی و همراهی بسیار ضروری است این روزها. دنیای بهتری میشود دنیای ما با همدلی و گذشت و ایثار.
قبول کنیم که بسیاری از ما کمی خودخواه شدهایم. رنج و عذاب پزشکان و پرستارانمان را میبینیم و از زدن یک ماسک و رعایت پروتکلهای بهداشتی و پرهیز از مسافرتهای غیرضروری و گشتوگذار غیرضروری خودداری میکنیم و البته هر روز خبرهای مرگ بیشتری میشنویم. در بعد اقتصادی که میدانیم خیلیها گرفتارند گاه رحم و انصاف را فراموش میکنیم و به فکر بستن بار خود هستیم. از همه بدتر برخی دولتمردان و مسئولان که در برابر جرثومههای فساد و تباهی قاطعیت کافی به خرج نمیدهند و گلوگاههای غارت مردم را نمیبندند و اگر نبود انفاس پاکی که با خدا معامله کردهاند و در شرایط دوران جنگ جدید همچنان بسیجی ماندهاند و روحیه انسانیت و نوعدوستی و ایثار و گذشت را حفظ کردهاند، معلوم نبود چه سرنوشتی پیدا میکردیم.
عزیزان! بیاییم حداقل خودمان با هم مهربان باشیم و قدر یکدیگر بدانیم. دوران سختی است، آن را با همدلی و مدارا و گذشت و اندیشه به یکدیگر آسانتر کنیم. ما مردم با فرهنگ و خوب و متمدّن و باخدا حتماً میتوانیم.
منبع: خبرگزاری ایسنا
چرا ما اینجوری بودیم ولی متوجه نبودیم